یادم می آید یک سال تمام، پا روی زمین کوبیدم که من بلبل می خواهم. از من اصرار، از پدرم انکار که باید خودت بزرگش کنی! گفتم: باشه، گفت مسئولیت داره، باید قبول کنی! قبول کردم… خرید…! از فردای آن روز، صبح زود باید از خواب بیدار می شدم و …
ادامه مطلب »یادم می آید یک سال تمام، پا روی زمین کوبیدم که من بلبل می خواهم. از من اصرار، از پدرم انکار که باید خودت بزرگش کنی! گفتم: باشه، گفت مسئولیت داره، باید قبول کنی! قبول کردم… خرید…! از فردای آن روز، صبح زود باید از خواب بیدار می شدم و …
ادامه مطلب »