دنیای روانشناسی » روانشناسی » برخورد با ترس

برخورد با ترس

ترس یکی از هیجانات طبیعی انسان هاست. علم روانشناسی معتقد است هر انسانی باید ترس های درونش را بشناسد تا بهترین راه برخورد با آن را پیدا کند. انکار ترس هیچ کمکی به ما نمی کند. وقتی ما ترس از ارائه ی یک کنفرانس داریم و دائم این افکار در سرمان می چرخد که من از عهده اش بر نمی آیم! ارائه ی من خراب خواهد شد و داشتن چنین افکار منفی همراه با استرس و ترس، حتما کنفرانس ما را خراب خواهد کرد.
ولی وقتی به مرحله پذیرش برسیم و به خودمان بگوییم که : من استرس دارم ولی راه برخورد با آن را بلدم.
من می ترسم ولی انجامش می دهم.
من استرس دارم ولی قدرت درونی من خیلی بیشتر از این استرس است و من با قدرت درونی خودم کنترلش می کنم.

ترس-دنیای روانشناسی
ترس-دنیای روانشناسی

واقعیت این است که استرس و ترس جزئی از زندگی ماست. بحث اصلی، مدیریت و کنترل آن است. به طور مثال اگر ما صبح ها برای بیدار شدن و سرکار رفتن استرس نداشتیم، اصلا بیدار نمی شدیم. اگر برای امتحان و درس استرس نداشتیم، اصلا درس نمی خواندیم. پس وجود استرس برای زندگی ضروری است اما کنترل شده و به اندازه.
اگر میزان استرس ما برای امتحان بیش از اندازه باشد، همه ی زمان و انرژی ما را خواهد گرفت و ما اصلا نمی توانیم خود را برای امتحان آماده کنیم.
برای کنترل استرس شروع به خودگویی های مثبت کنیم که من کنفرانس را خوب ارائه خواهم داد و تمام سعی خودم را برای ارائه این کنفرانس به کار خواهم بست.
به یاد دارم زمانی در دانشگاه قرار بود یکی از همکلاسی هایم کنفرانس بدهد. از او پرسیدم: خوبی؟ استرس که نداری؟ او هم بادی به غبغب انداخت و گفت: من؟؟! استرس؟! نه بر ا چی؟!
وقتی به بالای سن رفت و شروع به ارائه کنفرانس کرد صدایش شروع به لرزیدن کرد و ۱۰ دقیقه ای نگذشته بود که غش کرد!
از این اتفاق خیلی ناراحت شدم ولی یک درس بزرگ برای من بود که شاید اگر استرسش را انکار نمی کرد بهتر می توانست با آن مقابله کند و مدیریتش کند و چنین اتفاق بدی نمی افتاد.

چرا یک فعالیت عادی تبدیل به موقعیت خطرناک شده است؟
پاسخ این است که این خودمان هستیم که با بزرگ کردن موقعیت، آن را مهم و حیاتی می کنیم. زمانی که از خودمان توقع زیادی داریم و 《باید》 های سختی تعیین می کنیم:
باید عالی باشم
باید خوب به نظر برسم
دیگران باید تحسینم کنند
همین باید ها ما را در یک موقعیت خطرناک قرار می دهد و در نتیجه دچار استرس و اضطراب می شویم و عملکردمان افت می کند.
و اما راه حل….
۱_ همان طور که گفته شد قبل از هر کار، پذیرش این هیجان می تواند مفید باشد.
۲_ رویارویی با این موقعیت و نه اجتناب و دوری از موقعیت استرس آور
۳_ اهمیت کار را کمتر کنیم. پس گفتن این جمله که من در این کنفرانس عالی خواهم بود استرس ما را بیشتر خواهد کرد.
با تشکر از خانم دکتر صالحی که نکات گرانبهایی به این متن اضافه کردند.

سایت دنیای روانشناسی شما را به دیدن کلیپ ترس دعوت می کند.

منتظر نظرات شما عزیزان هستیم.

منبع: دنیای روانشناسی

درباره مرضیه سرباز

کارشناس ارشد مشاوره هستم. به صورت تخصصی در حوزه کودک فعالیت می کنم. دوست دارم تجربیات دانشگاهی و حوزه کاری ام را از طریق سایت دنیای روانشناسی در اختیار علاقمندان قرار بدهم.

۹ نظر

  1. مطالب بسیار آموزنده می باشد . متشکرم.

  2. سلام
    مرسی مطلبتون عالی بود.
    را ستش من از خانمم خیلی میترسم نمیدونم چرا و دائم بهش دروغ میگم.

    به نظرتون چیکار کنم

    • مرضیه سرباز

      سلام. ممنون از همراهیتون.
      جواب دادن به این سوال نیاز به بررسی بیشتر دارد. نیازه که همراه همسرتون نزد یک زوج درمانگر بروید تا روابط شما را با همسرتان بررسی کند و علت دروغ گفتن و ترس شما را بفهمد.
      براتون آرزوی شادی و موفقیت دارم

  3. بسیار آموزنده بود از زحمات شما سپاسگزارم لطفا اگه امکانش هست بگید چکار کنیم و چطور با بچه ها رفتار کنیم که ترسو نشن و بتونن همیشه از حقشون دفاع کنن در مقابل بچه های دیگه با سپاس فراوان.

    • مرضیه سرباز

      سلام
      ممنون از لطفتون سرکار خانم. انشالله به زودی مطلبی درباره اعتماد به نفس در کودکان در سایت قرار خواهیم داد.
      سربلند باشید

  4. سلام و ممنون از مطالب مفیدتون. من یه پسر ۱۳ ساله دارم که حاضر نیس توی اتاقش بخوابه.میگه میترسم.خیلی کار ها رو هم امتحان کردم از گذاشتن وسایل مورد علاقه اش مث کامپیوتر تو اتاقش تا چراغ خواب و …و وقتی که مجبورش میکنم تا دیر وقت خوابش نمیبره. ممنون میشم راهنمایی کنین

    • مرضیه سرباز

      سلام خدمت شما مادر گرامی
      مساله ی شما نیاز به بررسی بیشتری دارد ولی یک مساله کلیدی و مهم درباره جدا کردن اطاق خواب کودک این است که والدین از خواسته ی خود دست نکشند و وقتی پسرتان به انواع و واقسام ترفندها شما را مجبور به قبول خواسته اش میکند و میخواهد در اطاق شما بخوابد شما مقاومت کنید و قبول نکنید. با توجه به این مساله که ۱۳ سالگی سن دیری برای جدا کردن اطاق خواب فرزندتان است و شما باید سختی بیشتری را تحمل کنید تا او از وابستگی اش به شما کم کند.
      با آرزوی موفقیت برای شما مادر گرامی

  5. سلام خیلی مطلبتون جالب بود خیلی باید رو خودم تمرین کنم.من ۱۶ سالمه و از تاریکی خیلی میترسم. وقتی یه جای تاریک باشم به کوچکترین چیزی حتی صدای باد یا صدای هرچیزی یا تکون خوردن چیزی واکنش نشون میدم و حساس میشم و شاید مسخره باشه ولی هی میترسم روح بیاد سراغم ینی یه ترس بزرگ تری که از تاریکی دارم ترس از روحه. راه حل موثری به ذهنم نمیرسه ‌بنظرتون چیکار کنم؟

    • مرضیه سرباز

      سلام
      ممنون از همراهیتون
      روش های مختلفی وجود داره که شما بتونید با ترسهاتون مقابله کنید ولی به نظر بنده بهتره تکنیک های درمانی زیر نظر یک مشاور انجام بشود و ایشون بعد از ویزیت و تشخیص دقیق بتوانند تکنیکی که برای شما مناسب است رو انتخاب و استفاده کنند.
      پیشنهاد می کنم هرچه سریع تر به یک مشاور در محل زندگی خودتان مراجعه کنید تا ترس هایتان عمیق تر و بیشتر نشود.
      با آرزوی شادی برای شما دوست عزیز

پاسخ دادن به مرضیه سرباز لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *